آسمان مال آن هاست

وب سایت حسین محمدی نصرآبادی

آسمان مال آن هاست

وب سایت حسین محمدی نصرآبادی

تیتر نداره چون پست به هدف نرسید منحرف شد متن به علت مذکور

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

رابطه وبلاگ نویسی با نویسنده

مثل رابطه حرف است با شنونده؟

مثل رابطه دل است با گوینده؟

مثل رابطه دوست است با دشمن؟

مثل رابطه گوینده است با شنونده؟

مثل رابطه شنونده است با دل گوینده؟

مثل رابطه دل شنونده است با گوینده؟

مثل رابطه حرف است با دل؟

مثل حرف است که با دل رابطه دارد؟

مثل رابطه است که با دل حرف دارد؟

یا مثل نداشتن هایی است که حرف دارد؟

یا مثل داشتن هایی است که حرف ندارد؟

اصلا وبلاگ چیزی است در رابطه با نویسنده؟

اصلا آیا دوست - دل - گوینده - شنونده - رابطه - وبلاگ - نویسنده - وبلاگ نویسی - بیننده و...  مثل است هستند یا خیر؟


ازدواج هنداونه ی زیر بلغ من و شما

ازدواج یک هندوانه است که زیر بغل همه میگذارند

که بگن بزرگ شدی

که تازه با رعایت تقوا میتونه بزرگ شدن رو تمرین کنه


قبلشم یه پا یه پا باید تقوا پیشه کنه

همون قضیه نصف و اینها رو میگم


مرغ هم یک پا داره

حرف مرد هم یکیه

خدا هم یکیه


پرتقال فروش؟


یک همدم خوب یک همدم ساکت است

همه چی در تیتر بود، توضیح لازم داره؟ خوب معنی تیتر ینی اینکه...

یاد بگیریم گوش و حمایت کنیم تا یک همدم خوب باشیم

یک هم"دم" خوب در آن زمان "دم"، هم-راه فرد است

همین

همراه بودن کفایت میکند خیلی موقه ها

هدیه تجارت محبت

هدیه تجارت محبته

تجارتی که سود برای دو طرف داره و ماندگاره

از یه گل قرمز - قشنگ - ساده - کویچک گرفته

تا هدایای مادی بزرگ تر

و در کنار یکدیگر بودن که هدیه ای همیشگی است.

و یک دعای خوب همیشگی که میتونه از هدایای دیگه همیشگی تر باشه، حتی تا آخره آخرت.


حدیث داریم فقیر ترین یا بخیل ترین افراد کسی است که از دعا کردن دیگران عاجز باشه، حیف نیست به من هدیه ندی شما و بهت بگن فقیر آخه؟

من این هدیه رو خیلی دوست دارم، چون خیرات زیادی برام داشته


انشاءالله عمرمون به هدیه دادن بگذره


سفیدی محاسن و سرعت نور

سفیدی محاسن حاصل یک عمر گذر عمره

دقیقا هم تاریخ مصوره

میدونی چرا؟ چون اوایل دونه دونه سفید میشه و میشمریش

مثل اون موقه ها که حواست هست که عمر یه روز یه روز میگذره

بعد یهو میبینی چقدر سفید ... میشه سیاه هاش رو شمرد ..

مثل اون موقه ای که میبینی چقدر از عمرت گذشته یهو و غافل بودی..


مثل محاسن پدر که تماما سیاه بود یه موقه ای و الان یهو میبینی چقدر سفید... چقدر عمر.. تو بیست و خورده ای سالته ، و این ها بخاطر تو سفید شده ...


همش درسه... همش مشق... خدا نکنه مثل امتحانای دانشگاهی برخورد کنیم باهاشون که دیگه گذر عمر شب امتحان نداره ...


غافل مباش عاقل ... این چرخ گردون ... گر تو ببینی یا نه ... میخرد و میچرخد ... باشد که در ته عمر ... تا تو نباشی حیرون

بچه ها زود بزرگ نمی شوند

همیشه برام یه چیزی خیلی جالب بود

جدا بچه ها چقدر زود بزرگ میشن

بعد اخیرا، یکی دوساله به این نتیجه رسیدم قضیه یه چیز دیگه ست

عمر با چه سرعتی میگذره و ما توی بچه ها می بینیمش

لب جوی نشین و....

بچه ها زود بزرگ نمی شوند، عمر زود میگذره