آسمان مال آن هاست

وب سایت حسین محمدی نصرآبادی

آسمان مال آن هاست

وب سایت حسین محمدی نصرآبادی

صحبتی با خانواده دخترخانم های دم بخت!

این روزها اطرافم و در بین دوستان و همکارانم می بینم که وقتی پسری با ظاهری مذهبی برای خواستگاری به خانه دیگران می روند، با سختگیری های بسیاری روبرو می شوند.


اکثر سخت گیری هایی که به امور مالی برمیگردد، از شغل و درآمد کافی گرفته تا خانه و ماشین...


و معمولا این داستان در موضوع مهریه سرباز میکند، مستقیم یا غیرمستقیم. البته با بهانه ای بسیار جالب و قابل توجه، که دوست دارم در این مطلب خیلی ساده و حدیث محور آن را پاسخ دهم.


 یه هدیه 20.000 تومانی برای خرید از سایت باسلام برای شما خواننده گرامی: دریافت هدیه


* بهانه به زبان های مختلف: 

- دختر نیاز به پشتوانه دارد و مهریه پشتوانه دختر خانم هاست
- در این جامعه که نمی شود به هرکسی اعتماد کرد دختر باید پشتوانه ای قوی داشته باشد
- عروس یا دختر قبلی یا  دخترخاله دایی عموی دخترمان مهرش این میزان است و مگر ارزش دختر ما از او کمتر است..... و بسیار بهانه های دیگر که در مطلبی که با عنوان "مهریه بر علیه مهر" به زودی منتشر خواهم کرد بررسی میکنم


اما در این مطلب به دوتا موضوع بالا بپردازم: آیا پسری که قرار است تمام جوانی و عمر و حتی سلامتی خویش را برای کار و جهاد برای آسایش خانواده اش صرف کند نیاز به چنین دستبندهایی دارد که نکند خطا کند؟


آهان! دقیقا همان سوالی را می خواهم جواب دهم که در ذهن شما بعد از خواندن جمله بالا به ذهن تان رسید! اینکه همه ی پسرها که اینطور نیستند، این همه تجربه تلخ در اطراف ما به شکل های مختلف هست!


جواب به راحتی در این سه حدیث نهفته است، حدیث ها را با توضیحی خیلی کم، ذکر می کنم تا شما خواننده گرامی آنرا جمع بندی کنید، مطمئن هستم جمع بندی شما می شود دقیقا همان پاسخی که من میخواهم بدهم. 


پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) : وقتی کسی که به خواستگاری می آید و اخلاق و دین اش مایه رضایت است به او زن دهید که اگر چنین نکنید ، فتنه و فساد زمین را پر خواهد کرد (نهج الفصاحه ، ح247)


پیامبراکرم( َص )می فرمایند:

«هرگاه خواستگاری آمد که در مورد دین و اخلاقش ، او را می پسندید، جواب رد به او ندهید.»


خوب می گویید چگونه به این آقا پسر اعتماد کنم؟ در اصل طور به ظاهر مذهبی و معتقد ایشان اعتماد کنم و بدانم اخلاق و اعتقادات ظاهری و باطنی او یکی است؟ می گویید فلانی هم مذهبی بود ولی ما از او چنین و چنان دیدیم...


در پاسخ امام علی(ع) در این باره می‌فرماید: «إِنَّ الْحَقَّ لا یعرَفُ بِالرِّجالِ، اِعرفِ الْحقَّ تَعرِف أهلَهُ؛ حق به شخصیت‌ها شناخته نمی‌شود. خودِ حق را بشناس تا پیروان آن را بشناسی» («مجمع البیان»، ج 1، ص 211)


دقت کنیم که در این حدیث، سنگ محک، حق است و نه دیگرانی که شاید ظاهری مذهبی داشته اند و حتی شاید فقط دعای مذهبی بودن. چه خوب است معیار حق واقعی باشد و افراد را با خودشان و حق محک بزنیم.


 یه هدیه 20.000 تومانی برای خرید از سایت باسلام برای شما خواننده گرامی: دریافت هدیه


مطمئنا اگر روزی خانواده هایی که دختران دم بخت دارند، اینگونه و با چنین معیاری و با چنین شناختی از حق تصمیم بگیرند دختر خود را همسر دهند، بسیار از سخت گیری های حال حاظر، چه در خانواده های بسیار مذهبی و چه در خانواده های کمتر مذهبی؛ کاسته خواهد شد. چون بهانه دقیقا یکی است، همان که قبلا ذکر شد.


صحبت از همان معیاری می کنم که در آن از قول خداوند کریم وعده رزق و روزی برای زوج های جوان و فرزندان شان داده شده است، همان معیاری که در آن از پسندیده ترین کارها فراهم کردن وسایل ازدواج جوانان است.


در پایان هم حدیثی برای آرامش قلب آن پدر و مادرهای دلسوز عرض کنم تا انشاءالله خوب بر قلب و جانشان احساس آرامش کنند:


 امام حسن (ع) می فرمایند: زوجّها من رجل تقی، فانّه إن أحبها اکرمها و إن أبغضها لم یظلمها. دختر خود را به ازدواج جوان متقی و پرهیزگار در آور؛ زیرا چنین شوهری اگر همسر خود را دوست بدارد، او را مورد اکرام و احترام قرار می‌دهد و اگر هم احیانًا بر او خشمناک شود زن را مورد ظلم و اذیت قرار نمی‌دهد.

  • مکارم الاخلاق . ج1 . ص446


و چه چیزی بهتر از چنین پشوانه های قوی و معتبری که خداوند کرم و معصمومین علیهما السلام آن را ضمانت کرده اند...


مطلب مرتبط: 

نظرات 26 + ارسال نظر
کاریابی چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 01:55 ب.ظ http://kar115.ir/

مطالب مفید و یونیکی توی سایتتون دیدم.مرسی از زحماتتون

زهرا سادات پنج‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 02:11 ق.ظ

سلام جناب،ممنون از متنی که نوشتید...امتحان الهی ملموسی در زندگی من در حال صورت گیریه،شخصی متدین و پر نشاط،با خانواده مورد قبول و بسیار مذهبی به خاستگاری من آمده،اما رشته ی تحصیلی او،رشته ایست که اصلا مورد قبول من نیست،اساسا دانشگاه مورد قبول من نیست حتی اگر محیط دانشگاه مناسب باشد،اما خانواده به دلیل آشنایی قبلی از روحیات این فرد،معتقدند که مناسب تر از ایشون برای من پیدا نمی شود و هر کسی که بخواهم با او ازدواج کنم،از گذشته و اخلاق او با خبر نیستم و الان به دلیل سن کم نباید اشتباهی کنم که بعد پشیمان شوم خدایی نکیدا،از شما راهنمایی می خوام که آیا واقعا این وصلت باید سر بگیرد؟

سلام
رشته تحصیلی وسیله ی امرارمعاش و کسب درآمد است و کمتر در زندگی شخصی افراد تاثیر گذار است.
با بزرگ تر ها مشورت بفرمایید و اخلاق و ایمان و خانواده و هم کفو بودن ایشان را در نظر بگیرید
و نهایتا با اتکا به خانواده و مشورت ایشان و توکل بر خدا تصمیم بگیرید
التماس دعا

دختر دم بخت شنبه 21 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:25 ق.ظ

سلام . من حاضرم با یک پسر با ایمان وبا خلاق ازدواج کنم و هیچ توقع مالی ندارم حتی اگه جشن هم نگرفت اشکال نداره. فقط با ایمان باشه. از کجا پیدا کنم همچین پسری

ان شاءالله که خانواده شماهم نظرشون همین باشه و به زودی پسری مناسب و در شان شما به خواستگاری تون بیاد
به خدا توکل کنید

هشترودروی خط جمعه 3 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:55 ب.ظ http://peykehashtrood.ir

سلام متن زیبای شمادرقسمت وبلاگستان سایت منتشرشدمنتظرلینک هستیم

مهدی سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:58 ق.ظ

خاطره خانوم از این متن واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم و اشک ریختم و تو دلم به خدا می گفتم اخه این دیگه چرا باید اینجوری بشه و واقعا حرسم دراومده بود.....ولی واقعا اخرش خوشحال شدم که خداوند بندگان مخلصش رو تنها نمیزاره...من خودم مجردم و یکی از دخترای فامیل رو دوست دارم ولی متاسفانه به دلایل واهی قبول نمیکنند.....ولی واقعا بال داوردم از خوشحالی واینکه همسرتون به راه اومده و براتون ارزوی خوشبختی می کنم....

بله من هم همین طور شدم...
انشالله اجر دنیوی این صبر و توکل شون به خدا خوشبختی و فرزندان صالح باشه براشون

میشه بگید چه دلایلی؟

ملیحه دوشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:06 ق.ظ

حالا اومدیم یه دختر با ایمان و با حیا اما زشت پیدا کردین
حاضری باهاش ازدواج کنی؟
ربطش این بود که هر جنسی یه چیزی براش درجه اول قرار داره
بعضی چیزا ربطی به تجمل گرایی نداره
یه حداقل هایی باید وجود داشته باشه که زن بتونه به مرد به عنوان حامی تکیه کنه
کسی که نه سربازی رفته نه شغل داره نه پس اندازی داره باید بره کشکشو بسابه به جای خاستگاری رفتن

بله! همان طور که میبینم که دوستان مومنم دنبال زیبایی نبودند و هسمرهاشون بسیار عادی هستند

جالب اینجاست که همسرهای آنها هم اکثرا زمانی با آنها ازدواج کرده اند که آنها نه خدمت رفته بودند و نه پس انداز درست حسابی و نه کار عالی ای داشتند

و الحمدلله الان به لطف خداوند زندگی بسیار خوبی دارند

مطمئنا ایمان و توکل به خدا و اعتماد به این آیه که خدا میگوید از ترس فقر ازدواج خودتون رو عقب نندازید که من از رحمت خودم به شما رزق میدهم، میتونه زندگی رو عالی کنه

ملیحه شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:15 ب.ظ

میدونی دخترا کی حاضر میشن با پسری بیپول به خاطر دینداری او ازدواج کنند؟
اونوقتی که پسرا حاضر بشن با یه دختر زشت به خاطر دینداری او ازدواج کنن
حاضرند؟

سلام
درسته که مال و زیبایی هر دو ماندگار نیستند
اما به نظرم ربط خاصی نداشتند
چون من و بسیاری از دوستانم دنبال زیبایی نبودیم و نیستند و دنبال همسری با ایمان و با حیا...

نظری که گذاشتید به نظرم برآمده از نظر و اعتقادات خودتونه که کمی با آنچه که من در متن نوشته بودم فاصله داره

زهرا یکشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 06:15 ب.ظ

خاطره جان مطالبت عاااااااااااااااااااااااالی بود
همش منتظر بودم که بگی از همسرت جدا شدی!
ولایتی بودن رو ازت یادگرفتم برات آرزوی بهترین زندگی و بهترین مرگ (شهادت) رو دارم روایت از معصومه که هرکس همانطور می میره که زندگی کرده.
من مجردم ولی خیلی تجربیاتت برام ارزشمند بود به حالت غبطه می خورم که انقدر شاکر و صبوری و برای خودم متاسفم که از تمام این صفات خوب محرومم!!!!!!!
موفق و موید و ثابت قدم باشی،التماس دعا

ممنون از نظرتون
بله بنده هم واقعا شوکه شدم و در جای خودم یخ کردم...
واقعا ستودنی است این ایمان و توکل
انشالله اجر دنیوی و اخروی بالایی بگیرن

خاطره شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:51 ب.ظ

به نام خدای مهربانم


ببخشید، لطف می کنید نظر من را حذف بفرمایید، البته مسئله ای نیست که مطلب را بنویسید ولی نه با ارجاع به نظر من با این جزئیات

خیلی با جزئیات نوشتم شاید ...

کاش ارسال نظرات خصوصی هم داشتید
خیلی ممنون

سلام علیکم
بروی چشم
التماس دعا

خاطره جمعه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:22 ق.ظ

به نام خدای مهربانم
با سلام
لطفا تا آخر قصه را بخوانید. تأکید می کنم تا آخرش را
یه نکته: من همیشه به خدا اعتماد داشتم و دارم که خداوند بهترین چیزها را همیشه به من داده است. و به قول امام خامنه ای (حفظ الله) خداوند این خوش بینی و اعتماد به خودش را از ما نگیرد.
باید بگویم که من هم جزء همان استثنائاتی هستم که فکر کنم شاید الان دیگر کلمه استثناء را به راحتی نمی توان به کاربرد. زندگی من شاید از آن موارد قبلی هم تلختر باشد. طوری که روزها اشک ریختم ... نه بر بیکاری شوهرم، نه بر اخلاقش بلکه بر بی دینی و تمامی دروغ های بسیار بزرگی، تأکید می کنم بسیار بزرگ اینقدر بزرگ که خودم هم هنوز باورم نمی شود. چقدر سر مزار شهدا التماس کردم...
اما مطلبی را قبل از بیان کامل داستانم بگویم، نمی گویم که الان بعد از نزدیک 2 سال عقد بودن، صد در صد از زندگی ام راضی ام ولی خدا خیلی بزرگ بود و من بزرگی خدا را دیدم و الان شوهرم تا حدودی تغییر کرده است ان شاء الله. و چقدر خودم به خدا نزدیکتر شدم و اساسا معنی رشد بعد از ازدواج را فهمیدم. البته من چنین چیزی را ابدا به کسی توصیه نمی کنم.
من دختری بودم ولایتی (تا آنجا که تمامی مراسم های بیت رهبری را شرکت می کنم، تمامی سخنرانی های ایشان را می خوانم و اساسا به عشق ولی فقیهم زندگی می کردم و می کنم تا آنجا که به خاطر ایشان و براساس سخنان ایشان در مورد نقش زن ازدواج کردم)، اهل نماز جمعه، فعال سیاسی و اجتماعی (مسئول صالحین در طرح شجره طیبه صالحین بودم)، عاشق درس خواندن (رتبه 1 دانشگاه) و آرزوی من شهادت و اما .... من نزدیک به 40 خواستگار (از 16 سالگی تا 26 سالگی) داشتم اما قرعه به نام چه کسی افتاد؟؟؟
واقعا نمی دونم شوهر من با چه تبحر خاصی توانست تمامی آنچه که برای من مهم بود را حدس بزند و دقیقا عین جملاتی را به من بگوید که من در جواب سوالاتم برای خودم یادداشت کرده بودم !!!!!!!! هنوز بعضی وقت ها ازشون می پرسم. و البته چه زبانی و چه ادبیات ماهرانه ای داشتند ایشان.
- اینقدر دم از ولایت و زندگی ولایت مدارانه زدندند و بهتر از خود من درباره ولایت صحبت کردند، بدون اینکه من اساسا در این مورد صحبتی کرده باشم (همین جا تضاد بعد از ازدواج را می نویسم)
o بعدا معلوم شد که ایشان اساسا اعتقادی به نظام جمهوری اسلامی ندارند و توهین هایی به مقام روحانیت و .. می کردند که ... آه بود که از جان من بیرون می آمد.

- در مورد شغلشون گفتند که استاد هستند و در عین حال با قسمت هایی از بیت مقام معظم رهبری کار می کنند!!!!!!!!
o ایشان استاد بود ولی بعد به علت علاقه زیاد به پول درآوردن و میلیونر شدن این شغل را کنار گذاشتند و بعدها هم گفتند که اساسا علاقه ای به درس خواندن نداشتند و صرفا برایشان یک کلاس اجتماعی است
o در مورد قسمت دوم شغلشان بعدا فرمودند که این دقیقا شغل من نیست!!!!!!!

- قبل از ازدواج می گفتند که اعتقاد به روزی حلال دارند و اینکه ایشان اهل دادن خمس هستند.
o بعدا مشخص شد که ایشان در عمرشون خمس ندادن!!! حالا از این طرف بنده کسی بودم که حتی نان کسی را هم که اعتقاد به ولایت فقیه نداشت نمی خوردم، از بیرون هرگز نخوردم مگر آنکه خانواده اش را می شناختم که اهل خمس باشند و حضرت آقا را هم قبول داشته باشند و باز هم بعضی وقت ها اگر می خوردم نه خمس آن بلکه کل پولش را هم پرداخت می کردم ببینید چه کشیدم!!!

- بعد از ازدواج معلوم شد که این اقا سیگار هم می کشند!!!! باز هم بنده که اساسا دود سیگار حالم را بد می کند، اما خدا وکیلی تا یکسال بعد هم نفهمیدم که سیگار می کشد و هنوز که هنوزه تا حالا جلوی من سیگار نکشیدن و من اصلا سیگار کشیدن ایشون را ندیدم (خدا خیرش بده، بگذریم که همین یک قلم کافی بود که هرگز با ایشان ازدواج نکنم حتی اگر همه موارد دیگر درست بود)

- قبل از ازدواج به ما گفتند که اینها اصلا اهل ماهواره نیستند.

o اهل ماهواره هم بودند!!!!!!!!!! آن هم چه ماهواره ای ............... خدای من، بنده در عمرم جایی که چنین چیزهایی بوده پایم را هم نگذاشته بودم، مُردم و زنده شدم. اینقدر که آه کشیدم و گریه کردم.

- قبل از ازدواج برای من در ماشین قرآن می گذاشتند، حالا بنده خودم متأسفانه اهل قرآن نیستم.

o بعد از ازدواج قرآن بود ولی آهنگ ها و موزیک های .... زن .... هم بود!!! خدای من، بنده اگر در تاکسی می نشستم که چنین آهنگ هایی می گذاشت، از ماشین پیاده می شدم. حالا کجا پیاده شم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

- عادت داشتند آخر هفته ها بروند مسافرت، و قبل از ازدواج گفتند که شما که اهل نماز جمعه هستید، می توانید نماز جمعه آن شهر را بروید.

o بعد از ازدواج یکبار هم نماز جمعه آن شهر را نرفتم. بنده ای که انرژی یک هفته ام را از نماز جمعه می گرفتم. آه و فقط آه

- نماز صبح های ایشان تقریبا همه قضا! می شد. و برخی از نمازهای دیگرشان را هم اگر وقت نمی کردند بخوانند نمی خواندند!! راحت.

- بگذریم که با خانم های همکارشان هم چه الفاظ صمیمانه ای به کار می بردند. (عزیزم، جانم، قربانت، ...)

- راحت دروغ می گفتند به قول حضرت آقا راحت، با وقاحت

مهریه من 14 سکه بود و مراسمی بسیار ساده و با تمام این مشکلات، تحقیرها و رفتارهای ناپسند بعد از ازدواج خانواده اش که چقدر زندگی ما را تلخ تر کرد، البته من هیچ اعتراضی به این رفتارها نکردم و اساسا برایم مهم هم نبود. ولی برای همسرم مهم بود طوری که اوایل به من می گفت من دیگر نمی توانم تو را به عنوان همسر خودم معرفی کنم!!!!!!!!!!!!! شما را به خدا!!!!!!!! زیبایی من همین قدر که خیلی از خواستگارانم فقط به همین دلیل می آمدند خواستگاری. البته این هم تحریکات خانواده اش بود!! واقعا انسان هایی هستند که از خدا نمی ترسند.
این وسط با این همه مشکل اضافه بفرمایید سحر و جادوی از خدا بی خبرانی که به تنهایی می تواند یک زندگی را فلج کند، مرا مجبور کرد دو بار بروم خدمت علامه حسن زاده آملی که فقط دعا بفرمایند. ...
خدای من احساس می کردم دیگر کمر برایم نمانده است.
آن اوایل چندین بار از طلاق صحبت کرد و اینکه می خواهد طلاق بگیرد ولی من راضی نشدم تازه اون موقع هنوز خیلی از این موارد کشف نشده بود!!!!!
خیلی موارد دیگری که قابل گفتن نیست...

همه اینها را خواندید، اما توصیه من این است که حتما این قسمت را هم بخوانید:
شوهر من با تمام دروغ هایی که به من گفت و دروغ های بسیار بزرگی بود که خودش هم متوجه شد، اما محسناتشان: اخلاق خوبی دارد (به استثنای دروغ) خیلی مهربان و با محبت است، بگذریم که با همه این موارد من دیگر چندان محبتی نمی تونستم بکنم و گاهی وقت ها خودش به من می گفت که به من محبت کن، اما تقصیر خودشان بود. بسیار دست و دلباز است. با اینکه ما هنوز سر خانه مان نرفتیم تمام مخارج مرا پرداخت می کند. از شادی من خیلی خوشحال می شود. بسیار باغیرت است و من عاشق غیرتش هستم.
الان که نزدیک دو سال از عقدمون می گذره، به قول خودش اگر صبر و انعطاف پذیری من نبود و تدبیرهای او!! تا یکسال پیش روزی چند بار طلاق می گرفتیم. اما الان همدیگرو خیلی دوست داریم، ماهواره ، آهنگ های ... ، و خیلی موارد دیگرو توافق کردیم که در خانه مان نباشد و خداوکیلی هم گذاشتند کنار. حالا حداقل جلوی من، البته تقریبا مطمئنم که در خانه خودش هم همین طور است. با هم حتی نماز جمعه هم رفتیم.
الان که این نوشته را براتون می نویسم ایشان کربلا هستند و قرار است بعد از اینکه برگشتند خمسشان را هم بروند حساب کنند ان شاالله.
و من فقط خدا را دیدم با همین چشمانم .......... خدایا ازت ممنونم به اندازه وسعت خودت.
چند تا توصیه به خانم هایی که ناخواسته و تأکید می کنم ناخواسته در این وضعیت عکس گرفتار می شوند:
- به خداوند اعتماد و توکل داشته باشند
- از مشاور مذهبی و مجرب استفاده کنند (من متأسفانه خودم استفاده نکردم)
- دعا و توسل داشته باشند مخصوصا به امام زمان (عج) و حضرت زهرا (س)، برای فرج امام زمان (عج) دعا کنند که واقعا گشایش ماست.
- نهایت ادب و احترام را بگذارند، حتی اگر همسر شما بی احترامی کرد، جواب بی احترامی را با سکوت و نگاه نکردن به ایشان نشان دهید. نه سکوت خیلی طولانی
- با محبت باشید
- در موارد شرعی و کمی هم با سیاست (من نداشتم ولی شما داشته باشید) از شوهرتان تبعیت کنید
- خصوصیات مثبتش را به او گوشزد کنید و اینکه او بهترین گزینه شما بوده و خیلی به او اعتماد دارید (اگر بیانات حضرت آقا را بخوانید، همان ادبیاتی را بکار ببرید که ایشان در صحبت کردن به کار می برند، به جای اینکه دیگران را تحقیر کنند اول نقاط مثبت را برجسته می کنند و بعد نقاط منفی را هم بیان می کنند آن هم با عاطفه و با لحنی خوب)
- هرگز مقابله به مثل نکنید و انتقام نگیرید.
- به خانواده اش احترام بگذارید و از آنها و از خوبی هایشان تعریف کنید.
- مطلع عشق امام خامنه ای را حتما بخوانید.
- و بالاخره اینکه مگر ما خودمان چه هستیم؟ و اگر خدا می خواهد که شما واسطه فیض شوید، یاعلی... (البته تأکید می کنم بنده توصیه به هیچ کس نمی کنم که با علم و عمد چنین ازدواجی را بکند)

خدایا بارها و بارها از شما ممنونم، فضل خدا همواره بر من بسیار بوده است.

درضمن من 40 بار دعای استخاره صحیفه سجادیه را خواندم و از مشاورانی مثل آقایان پ و خانمشان هم استفاده کردم. البته نه یک جلسه با هر کدام و بدون داماد.
و من اصلا دختر احساساتی هم نبودم ولی خداوکیلی هنوز موندم چطوری اون جواب ها را به من دادند و این را هم بگویم حتی خانواده خودش هم بعضی از این موارد را نمی دانند.

نحوه آشنایی ما : ما اولین بار در جلسه خواستگاری همدیگر را دیدیدم و بین نزدیکان ایشان با نزدیکان ما دوستی 30 ساله برقرار بود.

سلام علیکم
خواهرم واقعا با خوندن این خاطره جا خوردم و اشک توی چشم هام جمع شد...

از ته دل براتون دعا میکنم که انشالله خدا بهتون مثل این دوسال صبر بدهد و کمک کند که ایشون دقیقا همانی بشوند که ملاک شما بوده است بلکه بهتر

انشالله از این امتحان سخت با نمره عالی بیرون میایید و خدا اون دنیا براتون جبران میکنه

انشالله از نظر شما یک مطلب خواهم نوشت
خیلی التماس دعا

[ بدون نام ] چهارشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:24 ب.ظ

باید چیزی که به زبان می گویند در عمل ببینید وگرنه زبانی کافی نیست .

بعضی هم با ظاهر مذهبی و زبونبازی مردم را فریب می دهند مواظب باشید.

مومن واقعی حق و منطق را اگر بر خلاف میلش باشد عمل می کند و می پذیرد ولی ادم خود خواه این طور نیست.

بله
دقیقا همین طوره

قاصدک پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:57 ب.ظ

با سلام و ارادت
داداش من مذهبیه یعنی ظواهر اسلامی رو رعایت می کنه
آقا سرتو درد نیارم این عاشق یه خانمی شد که تو خونوادشون ظئاهر اسلامی و مذهبی رعایت نمی شد یعنی اعتقادی نداشتند که بخوان رعایت بکنند
القصه روز اول که عروس خانم با داداش ما رفتند با هم صحبت بکنند عروس خانو به آقا داداش ما 3 نکته رو متذکر شد
1ـ مشروب می خورم
2ـ قلیان می کشم
3ـ لباس برای مهمونی و بیرون اونطور که بخوام می پوشم
قبوله؟
آقا داداش ما هم گفت قبوله
ضمنا برای ضمانت اجرا عروس خانم یک وکالت در طلاق هم از داداش ما گرفت
الان تو مهمونیای ما عروسمون نمیاد ولی تو مهمونیای اونها داداش ما میره ولی همرنگ اونا هم نشده
به نظر همه این دو تا به هم نمیان ولی به نظر بنده چون این زندگی از ابتدا با صداقت شروع شده خیلی دوستانه هم داره ادامه پیدا می کنه
امیدوارم که اطرافیان هم با اظهارنظرهای غیر کارشناسی و احساسی زندگیشون رو بهم نریزند
ممنون از مطلب مفیدتون
دکتری انسان شناسی از دانشگاه علامه طباطبایی

سلام
کاش ایمیلی میذاشتید تا بیشتر در ارتباط باشیم، چرا که عنوان هایی همچون آنچه در پایان مطلب نوشتید به اصل موضوع اعتباری نمی بخشه

کاری به صداقت و خوشبختی ایشان ندارم، اما دقیقا بحث من همین است که این افراد ظاهرا مذهبی آبروی یک قشر معتقد را می برند!

همین برادر شما، انشاءالله که خیلی خوشبخت بشوند، اما این سبک زندگی، ینی ظاهر مذهبی و عمل خلاف شرع شون باعث میشه عده ای کثیری این رو بگن:

همه این مذهبی ها ظاهرشون اینه و پشت پرده از ما بی دین و ایمان تر هستند

مطلبی هم که نوشتم رو به خانواده های بود که دنبال دامادی واقعا مذهبی هستند! نه خانواده هایی که دنبال دامادهایی چون برادر شما هستند... تا در انتخاب دقت کنند و دامادهایی چون برادر شما به تورشون نخوره وبعدا از همه مذهبی ها زده شوند

صحبت من توی مطلب در مورد انتخاب بر معیارهای مذهبی بود، که البته موضوعی که از برادر خودتون مطرح کردید ربط خاصی نداشتند، جز نقطه اشتراک صداقت در انتخاب!

انشاءلله ایشان هم راحت باشند ولی ظاهرشون رو طوری فریاد نزنند که برداشت اشتباهی در مورد افراد پایند شود.

زهرا خوشحالی چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:30 ب.ظ http://zahra.persianblog.ir

با سلام
مطلب بسیار عالیی بود که متاسفانه این روزها اکثر خانواده ها را مشغول به خود کرده.
نظر من هم مانند شما این است که نفس مهریه در ایران اشتباه برداشت شده و ان نقشی که برای آن در اسلام عزیز پیش بینی شده این نیست.
امیدوارم با انتشار مطالبی از این دست و فرهنگ سازی کم کم از خودمان شروع کنیم تا در سالهای بعد شاهد از بین رفتن برخی رسوم غلط از جمله مهریه های سنگین باشیم
خدانگهدارتان

آلاله چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 06:49 ق.ظ http://my-reyhaneh.blogfa.com

سلام
برای اینکه ما دستورات اسلام را درست اجرا نمی کنیم این مشکلات به وجودمی آید
1- پسر باید بداند کجا خواستگاری می رود مشکل از خود پسر در انتخابش هست ... اتفاقا در مقابل حرف شما دخترانی هستند که پسر مذهبی را توی آسمون هم باشه شکار می کنند علاقمندند یک پسر مطمئن بیاد خواستگاریشون و با توجه به خواستگاران زیاد منتظر یک خداشناس هستند
2- باید پسر و دختر برای مطمئن شدند قبلا با خانواده ها با هم معاشرت داشته باشند تا سرمهریه درگیر نشوند من دارم دوستانی که 14 نیم سکه بهار آزادی هم زیاد می دونستند و به یک سکه عوضش کردند
3- اگر فردی آشنا اطرافتون نیست حتما برای گزینه ی مناسب انتخاب کردن به حاج اقای مسجد محله تون سری بزنید مطمئن باشید او با مسئول بسیج خواهرانش در ارتباطه و افراد خوبی براتون پیشنهاد میکنه
ما از این طریق خیلی ها که به هم معرفی کردیم الانه چنان خوشبختند که هنوز دعامون میکنند البته تحقیق هم لازمه زندگیه

استثنا سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 05:11 ب.ظ

یه چیزی رو که باید اضافه کنم اینه که جلسات خواستگاری ما چندین جلسه چند ساعته بود با سوالات آشکار و مخفی و تحقیقات کامل و مشاوره ولی الآن دیگه به قول معروف خرشون از پل گذشته و یه اتاق برا زندگی و یه زن دارن و هیچ تلاش دیگه ای نمی کنن برا اینکه میشه دنیا نگری چون میگن روزی ما همین قدره دیگه نباید بیشتر تلاش کرد!!! آخه کجای دین اینو گفته؟!

بله حق با شماست
در مورد این موضوع خواهم نوشت انشاءالله
:(

مسعود سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 04:25 ب.ظ http://industrialkntu.blogfa.com

سلام به حسین عزیز و همه دوستانی که نظر گذاشتند و بعدا نظر خواهند گذاشت.
بنده اندک تجربه ای در زمینه ازدواج دارم و می خوام تجربیاتم رو در اختیارتون بذارم امیدوارم که نقاط تاریک ذهن دوستان از بین بره و شاید به سوالات دیگران هم جوابی داده بشه.
به عنوان یک پسر مذهبی ( خدا کند که واقعی باشه) این حرفا رو میگم خدمتتون.
اول از همه باید بگم که هر دختر و پسری که قصد ازدواج میکنه یا احساس نیاز به ازدواج پیدا میکنه(عاطفی و بلوغی و ...) باید به مرحله ای از خودشناسی رسیده باشه.یعنی چی؟ یعنی شناخت محدود و لازمی از روحیات و اخلاقیات و فطرت و رفتار و اهداف و ... خود به دست بیاره تا اولا بتونه انتخاب مناسبی داشته باشه و در ادامه هم با بیان این خصوصیات به فرد مقابل، اتمام حجت خود را از اول بکند.
از طرفی ملت عزیز ما به دلایل مختلف دچار دوری از تقوا و ایمان و توکل شده اند. در امر ازدواج اولین چیزی که مهم است، درخواست خیر و برکت و عاقبت به خیری از خداوند رحیم است.این یعنی استخاره! اگر دختر و پسر ایمان داشته باشند که خداوند آفریننده آنهاست و خود خداوند است که خیر و نیکی را برای آن ها می خواهد، و همچنین خود خداوند است که مصلحت آنان را می داند، از خود خداوند می خواهند که آن خیر و نیکی و بهترین دختر یا پسری که برای او آفریده است را نصیبش کند.مهمترین مهمترین مهمترین مرحله ازدواج توکل به خدا و طلب کردن عاقبت به خیری و تسهیل در امر آن از خداوند است و فقط خداوند است که از درون انسان ها خبر دارد که آیا او مذهبی وافعی است یا خیر! شما هرچقدر روانشناس باشید نمی توانید به اطمینان برسید که این فرد در آینده واقعا همسر خوبی برای شما خواهد بود یا خیر.
مرحله بعد علاوه بر آن توکلی که قبلا بر خدا کردیم، باید چشمانمان را تاجایی که می شود باز کنیم و ریز به ریز و با انصاف و عقل و به دور از احساسات همه چیز را بررسی کنیم که اگر چنین نکنیم، بعد از ازدواج چنین کاری درست نیست و باید چشم را بر عیب ها بست(البته به شرط اینکه انتخاب خدایی باشد و ظلمی در کار نباشد)
در پایان بخش اول، خلاصه عرض کنم که ایمان خودتان را قوی کنید و بعد توکلتان را استوارتر کنید و از خدا بخواهید تا نیمه ی دیگر شما را که برایتان آفریده، سر راهتان قرار دهد و بتوانید بفهمید که کدام مورد همان نیمه ی شماست.( در ضمن، افراد با ایمان، قدرت و توانایی شناخت افرادی که ایمان واقعی و اخلاق خوب واقعی دارند و ظاهرسازی نمی کنند را دارند)
در بخش انتخاب هم که باید مقداری از روانشناسی بدانیم تا با سوال های غیر مستقیم به مقداری از روحیات و اخلاقیات طرف مقابل دست پیدا کنیم. یعنی با سوال مستقیم هیچ گاه نمی توان به جواب واقعی رسید. از حالت های رفتاری طرف مقابل موقع صحبت کردن موقع خواستگاری می توان به خیلی از چیزها دست پیدا کرد. دختر یا پسری که دم از سادگی در زندگی می زند را با نگاهی به اتاق وی و همچنین سوالی که به ظاهر به این مورد ربطی ندارد، می توان شناخت.
جنسی که ظاهرش بد باشه که تکلیفش مشخصه اما جنسی که ظاهر خوب داشته باشه، تشخیص خوب و بد بودن واقعی اش سخته پس باید دقت بیشتری کرد.
برای مثال عرض میکنم: دختری بود چادری که مادر و پدرش هم مذهبی و در کل از خاندان مذهبی و معتقدی بود. به همین منوال با یک پسری مذهبی آشنا شد و قرار ازدواج گذاشتند! بدون هیچ شناخت اولیه ای! اولین کاری که همین دختر مذهبی کرد، توجیه کرد که چون قصد ازدواج داریم پس اشکالی نداره دست همدیگه رو بگیریم!!! ( دقت کنید که همین اولین نشانه است که این مورد مذهبی به ظاهر است) این دختر ادعاهای بسیاری مبنی بر ساده زیستی و عدم تجمل گرایی و عادت داشتن به شرایط سخت و ... داشت اما در عمل چون تا آن موقع رنگ بی پولی و شرایط بد اقتصادی و به پیسی خوردن را ندیده بود که امتحان خود را پس دهد و به همان حال رفاه عادت کرده و در عمل و خریدهایش کاملا توجیه می کرد که فلان چیز را پدرم می خواهد برایم بخرد و من به او گفتم که نه اون یکی که قیمتش بالاتر هست بهتره! از طرفی اون پسر ادعا میکرد که اهل دعوا و مشاجره نیست و احترام برایش خیلی اهمیت دارد اما در عمل دیده می شد که یک روز در میان این دو با هم دعوا داشتند و چیزی به نام از خودگذشتگی در میان این دو علاوه بر احترام و حریم، از بین رفته بود.
پس نتیجه این شد که به ظاهر و ادعاهای فرد مقابل زیاد اعتماد نکنید(البته طوری نباشه که اگر طرف آدم درست و حسابی بود، حرفش را حساب نکنید!) باید دقت کنید که طرف به چه میزان در حرف خود معتقد و استوار است.چه مقدار به داعای خود عمل می کند؟ کسی که می گوید من همسرم را دوست خواهم داشت و فقط می خواهم او راحت باشد و او راضی باشد و من عاشق او خواهم بود، در عمل هم باید این گونه باشد که من من کردن و خودخواهی در زفتار او دیده نشود.
در کل به نکات ریز اگر دقت شود، می توان به نتایج کلی و دقیقی رسید که می تواند معیارهای اصلی برای انتخاب را روشن کند.مثل وفاداری مثل ایمان و اعتقاد به خداوند.مثل خانواده دوستی و خوش اخلاقی و مثل بسیاری از معیارهایی که همه دنبال آن ها هستند.
بدون شک شرایط ازدواج در این دوره زمانه سخت تر از قبل است اما خیلی چیزهای دیگر هم به نفع ما امروزی ها شده.قدیم تر ها آشنایی و صحبت های قبل ازدواج و این چیزها خیلی کمتر بوده و به همین دلیل هم بوده که قدیمی ها تحملشان در زندگی بیشتر است برای تحمل سختی ها و از خود گذشتگی می کنند که زندگیشان پابرجا بماند اما امروزه شرایط فراهم تر است برای باز کردن چشم ها قبل از ازدواج.
جامعه ی ما با توجه به آن که در راه پیشرفت و رشد قرار دارد، دوست دارد با دست یافتن به تکنولوژی های جدید، از آن استفاده کند تا از دنیا عقب نباشد اما به دلیل همان کم شدن تقوا و ایمان به خدا و معاد، و در کل کم شدن اعتقاد به اصول دین، استفاده هایی از آن تکنولوژی می شود که به ضرر انسان است.
کشور ما به دلیل جنگ های پیاپی که داشته است علی رغم استعداد خود در زمینه پیشرفت علمی و فرهنگی، مورد هجمه دشمن قرار گرفته(هجمه های نظامی و فرهنگی و دینی و ...) و فرهنگ و باور مردم با غفلت از هجمه های دشمن، عوض شده و طبق خواسته ی دشمنان تغییر کرده.مثلا با آمدن ماهواره و اینترنت به خانه های ما، با توجه به کمبود ایمان و نبود تخصص مقابله با هجمه های اعتقادی و فرهنگی دشمن، کانون خانواده ها سرد شده و به همران راهی رفتیم که دشمن می خواست و آن راهی نیست جز مشغول بودن به مسائل بی خودی ( مثل مد لباس و چشم و هم چشمی و ...) که سطح ان ها از حد ارزش فطرت آدمی بسیار پایین تر است. دشمن ما خوب می داند که اگر فطرت ما بیدار باشد، کاری میکنیم کارستان از نوع انقلاب و هشت سال دفاع مقدس اما چون فهمید که جنگ نرم برایش راحت تر و کم خرج تر و با درصد به نتیجه رسیدن بالاست، این راه را انتخاب کرد و همین استفاده نادرست از تکنولوژی و مشغول امور بی ارزش شدن باعث شده تا شرایط ازدواج سخت بشه. خلاصه اینکه اینترنت و ماهواره و موبایل و هزارتا چیز دیگه وسایلی هستند که قابلیت منحرف کردن ما را داشته و دارند.باید حواسمان را به خیلی از چیزها جمع کنیم.

علیکم السلام
ماشاءالله به این همت
ممنون از نظر

[ بدون نام ] سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:49 ق.ظ

گیرم که با مذهبی ها خواستیم بسازیم با ادم های قبای مذهبی به تن کرده چه کنیم؟؟
یه نکته دیگه هم اینه که پسرهای مذهبی ما چون توی شرایط خانوادگی بسته بزرگ میشن با ازدواج چون ادم یکم احساس راحتی میکنه برای برخورد با جنس مخالفش در نتیجه اون پسرهایی که واقعن شامل حدیث نمیشن تازه درون خبیث شون اجازه رشد پیدا میکنه و مسائلی که دوستان کامنت های اول اشاره کردن اتفاق میافته
مذهبی رو ما بد معنی کردیم! پسر/دختری که توی مسجد میبینم دلالت بر مذهبی بودن میگذاریم پسر که ریش و سبیل داره و هرچی بیشتر بهتر یا دختری که چادر داره هرچی روگیر تر بهتر! حق بدیم به خانواده ها که بترسن حق بدیم به پسران و بویژه دختران که بترسن
باید ترسید از جماعتی که سوا کردنش سخته! از جماعتی که از دروغ ابایی نداره

سلام برادر یا خواهر گرامی!
فکر کنم یک خورده سریع و تند نتیجه اول تون رو گرفتید

چون حدیث داریم ازدواج نیمی از دین است و برای نیم دیگر آن باید تقوا پیشه کرد

پس هرکسی اینگونه نباشد از این دایره خارج است...

بهتر است اینجوری بگوییم تا اینکه از ریشه همه را مردود اعلام کنیم

استثناء سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:03 ق.ظ

خواستگاری کاملا سنتی بدون اینکه ما از قبل با هم آشنا باشیم.
چند جلسه صحبت با هم طبق کتاب آقای دهنوی و کتاب های مرجع دیگه موجود در بازار در زمینه ازدواج
یکی دو جلسه صحبت خانوادگی . در تمام مراحل اگر موردی مد نظر ما بود می پذیرفتند. بحث مسکن و نحوه ی مراسم و خرج ها و ...
و بعد هم تحقیقات لازمه. من هم در تمام این مدت صحبت ها رو بررسی می کردم. خانواده اگه ایرادی در پسرشون می دیدن می گفتن که این اخلاق رو داره و ... و ما هم همین طور.
و بعد هم مراسم عقد
هفته اول بحث مسکن کلا مردود شد. مسکن جایی که آنها می گفتند. خرید با چیزی که گفته بودند کاملا متفاوت بود. و وقتی من حلقه خریدم، کلا بحث های جدی ایجاد شد. هر کاری که می گفتند و می کردم، بعدش مشکلاتی ایجاد می شد. شرط اشتغال جزو شروط بود که دائما سر آن با من جدل می کردن. جلوی روی همسرم راجب ظاهر زن نامحرم صحبت می کردند و می گفتند غیبتش نباشه فلانی، و خیلی مسائل دیگه از این قبیل. به جز دروغ هیچ ندیدم. و دائما تمام تلنگر ها سمت من بود که زن باید بتونه تحمل کنه و به کسی چیزی نگه.

ولی در کل نمی دونم که چرا افراد دروغگو با دروغ آینده دو نفر رو بهم میریزن. اگر واقعا مذهبی هستیم واقعا به آن دنیا اعتقاد نداریم.
دیدگاهی که برایم ایجاد شده اینه که دیگه هیچ آدم صادقی وجود نداره. با اینکه پوششم چادره خودم از تمام افراد چادری که می بینم بیزارشدم و احساس می کنم همه دروغ می گن.
بله بنویسید برای خانواده پسر ها. بنویسید که دنیا گرده. شاید چند نفر مثل من بتونن بسوزن و بسازن ولی هم در این دنیا تقاص میبینن و هم در اون دنیا. دنیا دار مکافاته
من توکل کردم به خدا و همه چیز رو به اون سپردم ولی می دونم که خدا خودش می دونه با این افراد چه کنه.

استثناء دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:04 ق.ظ

من هم مثل دو مورد ابتدایی نمی گم با شرایط بسیار ساده ولی خب سختگیری کم(سختگیری مذهبی، اصل صداقت) عقد کردم. ولی از هفته دوم عقد متوجه این موضوع شدم که خیلی از صحبتها در زمان خواستگاری صحت نداشته.
از مذهب هیچ ندیدم. دروغ غیبت تمسخر و تحقیر(نه من بلکه خیلی از افرادی که میشناختند خودشون) و ...
دروغ زیاد شده
مهریه شاید به نظر مهم نباشه ولی ایکاش عوض این مطالب یه نیشگون از خانواده های پسر های به ظاهر مذهبی می گرفتید که لااقل با صداقت جلو برن. با آینده دیگران بازی نکنند.
مگر ما افراد مذهبی به قیامت اعتقاد نداریم، پس چرا دروغ؟!!!!!

سلام خواهرم
کاش یکم در مورد ایشون و اینکه قبل عقد چطور بودند و بعد عقد چطور بودند بنویسید تا بتونم با مطالبی که توی ذهنمه و دستان دیگه گفتند یه مطلب خوب رو به خانواده ی پسرهای دم بخت بنویسم

ممنون میشم بنویسید هرچیزی که به نظرتون مفید میاد

حامد دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 08:20 ق.ظ

با سلام
مهریه یک گزاره دینی است و از لحاظ اسلام به هیچ وجه تضمین یا پشتوانه زندگی مشترک نیست. چیزی که به غلط در ذهن بیشتر هموطنان نقش بسته است.
کافی است سری به دادگاههای خانواده بزنید و مقایسه ای بکنید بین میزان مهریه و پایداری خانواده. بیشتر طلاقها با مهریه های سنگین هستند.
تازه اگر به فرض غلط مهریه پشتوانه دختر خانم باشد پس پشتوانه پسر چه می شود؟ واقعا پشتوانه پسر در مقابل دختری با مهریه کلان چیست؟
فعلا که همین مهریه بلای جان جامعه شده است. کمتر پسری زیر بار ازدواج می رود و دود این باور غلط بیشتر هم به چشم همین دختر خانمهای طرفدار مهریه های سنگین می رود.

ممنون از نظرتون
منم موافق هستم
اما اینو باید در نظر بگیریم که انگار اینقدر وجهه دینی ش کم شده که کمتر افرادی این حرف منو شما رو اینجوری درک میکنند
فکر کنم باید جور دیگه ای مطرح ش کنیم...
خودم چندجا اینو گفتم، گفتند این یه مسئله ی عرفی است نه دینی!
حالا فرق اینا چیه باید بررسی بشه!!؟

[ بدون نام ] یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:18 ب.ظ

سلام در مورد این مطلب هم بنویسید که جدیدا ذائقه بعضی مذهبی ها یا بهتر بگم به ظاهر مذهبی ها تغییر کرده !

پس توکلت علی الله هم در مورد پسرش هم در مورد دخترش

منظورتون همون جمله آخرتون هست؟ بحث توکل و ایمان؟

حسن یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:39 ب.ظ http://valipour.ir

سلام
این خوبه که مهریه رو کم بگیرند
اما
به هیچ وجه توصیه نمی کنم به جون بیکار و یا کم تلاش زن داده شود و یا پسری بره از خانواده پرتوقع زن بگیره چون دردسرش بیشتر از خیرش هست

پسر مذهبی! یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 08:59 ب.ظ

جانا سخن از زبان ما می گویی
--
البته در مورد نظرات قبلی من نمیدونم چی بگم.شاید درستش این باشه که بهتر باشه دو نفر در همون جلسات خواستگاری مسائل اصلی را با همدیگه طی کنند تا بعدا مشکلی پیش نیاد.
این احتمال میره که در اون جلسات افراد برای سریعتر طی شدن مراحل و رسیدن به همدیگه خیلی از مسائل را مطرح نکرده باشند

بله این هم می تواند از دلایل انتخاب نادرست باشد
بنده در بسیاری از جلسات خواستگاری!! چه برای خودم و دوستان دیده ام که مطرح کردن مسائل خیلی مهم که رشته ی اختلاف های بزرگ بوده مطرح و شناسایی شده است و به راحتی و با انتخاب هر دو آن ازدواج سر نگرفته است
و این بسیار خوب است که در جلسات به خوبی این مسائل مطرح و بررسی شود

الان که این کامنت شما رو خوندم تصمیم گرفتم یک پست درمورد سوالات خواستگاری درج کنم

خیلی ممنون
انشاءالله همسری مومن قسمت شما شود و شما هم بهترین همسر برای ایشان باشید

عمارنامه یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 07:43 ب.ظ http://www.ammarname.ir

سلام و درود؛
دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشرگردید.
http://www.ammarname.ir/link/18999
ما را با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید .
موفق و پیروز باشید .
عمارنامه http://ammarname.ir/—- info@ammarname.ir
یا علی

استثناها یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 04:44 ب.ظ

من بدبخت که از همه لحاظ شرایطم عالی بود فکر کرددیم شوهرم مصداق این حدیثه زن پسری با بدترین شرایط به امید باایمان بودن و ظلم نکردنش زنش شدم.اما الان فهمیدم همش ظاهره.بدترین ظلمارو به من می کنه اصلا از خدا نمیترسه.
وقتی ادم تا تو زندگی نره نمیفهمه طرفش واقعا خداترس هست یا نه حداقل باید یه مهریه ای بذاره که زود مثل شوهر نامرد من سرهرچیزی منو تهدید بهه طلاق نکنه.
خدا نسل این ظاهرسازارو کم کنه از زمین که باعث شدن من به همه دوستانم توصیه کنم اگرم فکر میکنی طرفت باایمانه مهریتو کم ننداز به خدا پشیمون میشی چه بسا بعضی دوستانم که حرفمو باور نکردن و بعد خودشون اومدن بهم گفتن کاش حرفتو گوش کرده بودیم

سلام علیکم
واقعا متاسف هستم که چنین افرادی همچنان آبرویی از یک قشر بزرگ را می برند
کاش اندکی از بد اخلاقی های ایشان می نوشتید تا همان طور که به کامنت قبلی پاسخ داده ام برایش مطلب و درمان یا راه حلی جویا شوم

استثنا یکشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:14 ق.ظ

سلام.من با کلی آرزو با یه پسر مذهبی (بهتره بگم به ظاهر) ازدواج کردم توی روند ازدواج هم اصلا سخت نگرفتم چه برا مهریه چه برا مرسم و مسکن الآن کنار مادرشوهرم زندگی می کنم اما شوهرم که اوایل همه ش حرفای خوب میزد مبنی بر تلاش و کار الآن اصلا کار نمیکنه هر وقت دلش کشید میره سراغ کار همش پای اینترنت و شبکه های اجتماعی هست! حتی اگه توی خونه یه دونه برنج و یه گرم گوشت هم نداشته باشیم براش فرقی نمی کنه وقتی هم اعتراض می کنم میگه روزی ما رو خدا همین قدر دونسته یا دنیا مهم نیست مادی نباش!!! اشاید من یه استثنا محسوب بشم اما متاسفانه اینقدر این استثنا ها زیاد شده که مردم جرات نمی کنن به پسر مذهبی زن بدن چون بعد از ازدواج می بینن زن که دارن یه اتاق هم دارن که توش زندگی کنن تلاش برا چی!! خواهش می کنم در مورد این مشکل هم بنویسید

سلام علیکم
وای از ...
چشم حتما
مطلبی خوبی پیشنهاد کردید که با مضمونی تذکر گونه به مذهبی ها و مدعی های مذهبی خواهم نوشت انشاءالله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد