آسمان مال آن هاست

وب سایت حسین محمدی نصرآبادی

آسمان مال آن هاست

وب سایت حسین محمدی نصرآبادی

هیچ مرا، در دل تو جاست ... بگو

گاهی صداقت ارزشش از کلی همدلی و همراهی و کمک عاطفی و ... بیشتره، گاهی؟ نه همیشه...
باید در مقابل مهر و عاطفه ای که خرجت میشه صادق باشی، یا پاسخ بدی، نه کمتر بلکه بیشتر، یا صادقانه دست رد بزنی تا اصراف نشه...
 توی دین ما اصراف گناه بزرگی است، اون هم اصراف از شیره ی جان، لطف مهر محبت دیگری....

رونوشت: وَاللّهُ یَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ﴿۱۹﴾ سوره نحل. (+)
رونوشت به: 6.12.17.46.33.1>2.13.37.44.22.17.3>و 9.36.37.43.23.34.3

فخر فروشی بهشتیا

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

بزرگی و پاکی قلب، لازمه ی ستاری

یادمه چند سال پیش، در راستای تربیت من پدرم بهم می گفتند، حسی یه چیزی رو همیشه پیش خودت داشته باش از من و یادت نره، اینکه دلت خواد همیشه، همه چیزو بدونی، یا دقیق و ریز همه چیز رو مطلع بشی، به قول خودمون آمار همه چیزو داشته باشی

میگفتم چرا خوب؟ می گفتند: اینجوری خودت راحت تری


بله اون موقه مثل خیلی چیزها، نمی فهمیدم یعنی چی، اما این روزها خیلی خوب می فهمم که چقدر دونستن بعضی چیزها سنگینه، چقدر مسئولیت و چقدر بار روانی داره، چیزهایی که نمی دونستم هم چیزی نمی شد.


دانستن و عالم بودن به اون چیزی که همه نمی دونند، یک قلب بزرگ میخواد که پشوانه الهی خیلی قوی ای داشته باشه، بتونه آرامش خودش رو حفظ کنه، بتونه ستار باشه و جایی دم نزنه و ابروی مومنین رو حفظ کنه. دانستن انسان بزرگی رو میخواد که طوفان های اون اطلاعات رو در خودش نیست کنه و نه چیزی ازش کم بشه و نه زیاد، نه غرور و تکبر بگیردش و نه عجب و خودپسندی....


واقعا سخته، از موقه ای که خواسته و ناخواسته، اتفاقی یا از روی دقت چیزهایی رو متوجه میشم، سعی کردم مثل سیاه چاله ای باشم که حتی نورهم درش ناپدید میشه، اما با خودم هم صادق هستم و میبینم چقدر سخته دیدن و ستار بود، این وقتی سخت تر میشه که میبینی چقدر خدا ستارالعیوبی تو رو میکنه و تو باید به این کوچیکی کار خدا به اون پاکی و سبحانی رو بکنی....

9.36.37.43.23.34.3 و 2.13.37.44.22.17.3 و 2.15.32.14.14.23.2 ->9.36.37.43.23.34.3

خداوندا، این چشمان رو از علمی که سودی نداره برام پاک کن، این دل رو اینقدر بزرگ کن که مردم رو آینه های عیب های خودم ببینم و فقط بیشتر از خودم و خودت خجالت بکشم، خدایا خورد کن منو اگر آینه عیب دیگران شدم آبروشون به خطر می افتاد.

شاید از مشکل این است

هرسوزنی که برای غیر خدا زدم

به دستم فرورفت (شیخ رجبعلی خیاط)


 گاهی موقه ها که تلاش هامون نتیجه نمیده، به خودمون بگیم شاید نیت مون خالصانه نیست، تذکری باشه تا جز برای خدا کار نکنیم.


نه اینکه برای خدا کار کنیم، کار کردن مون برای خدا باشه.

خانم های با حیا، ملکه های جامعه

این داستان (شاید) کلیشه ای و ساده مدتی است در اینترنت بازنشر میشه، داستانی که در عین سادگی ش، حرفی قشنگ و بزرگ رو در خودش داره، اینکه در یک جامعه مسلمان احترامی که برای یک خانم با حیا بخاطر رعایت روابط و ظاهرش رعایت میشه، نشان از جایگاه والای ایشون دارد.


جایگاهی که فرد  و جامعه برایش قائل می شود و ناشی از شناخت ارزش های وجودی یک نفر است، و نه فقط جنسیت و ظاهر.


 پسرانگلیسی باطعنه به یک پسرمسلمون میگه:

چراخانوماتون نمیتونندبامردا دست بدن یالمسشون کنند؟

یعنی مردای مسلمون اینقدرشهوت پرستن که نمیتونندخودشون روتحمل کنند؟


پسرمسلمون لبخندی میزنه ومیگه:

ملکه انگلستان میتونه باهرمردی دست بده؟

وهرمردی ملکه انگلستانولمس کنه؟


پسرانگلیسی باعصبانیت میگه:

نه!مگه فردعادیه فقط افرادخاص میتونندباایشون دررابطه باشن!!


پسرمسلمون میگه:

خانومای ما، همه ملکه هستند.


بازنشر:

ندای انقلاب

زنده ایم به غفران ستار العیوب

قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ

لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ
إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا
إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ

گام محکم یا سستی تفکر

گاهی موقه ها آدم احساس غرور میکنه، بخاطر حس اطمینانی که در راهی که داره میره، داره...


در مسیر زندگیم قدم می زدم محکم و استوار؛ به گونه ای که زمین به لرزه می افتاد و لذت
استواری نشاطم را دو چندان می کرد. ناگاه صدایی آمد؛ چون صدای پدرم. فرمود: ای تو که از
محکمی گام هایت لذت می بری، چون بر باتلاقی رسی بر این استحکام خواهی گریست. و من
گریستم.

مشکلات اخیر درسی و فکری و =((

اما با خودندن این متن علت بعضی گریستن ها، تلخی شدند بر کامم.


پ ن: غرور خوب نیست، همان عجب که که در اخلاق اسلامی نهی شده است، نه به اعتقادات نه به عقل نه به تفکر و نه علم و تخصص.