چطور به کسی که بعد از بیست و اندی سال وارد زندگیمان می شود چنین عمر و جان و مالمون رو فدا می کنیم... در حالی که بیست و اندی سال مادری مادر را فراموش کردیم
آیا برای مادرمون ده بار گل خریدیم که برای همسرمون صد بار بخریم؟
نکنه فراموش کردید که غرق کاری هستی و یهو کنارت یه چایی دبش میبینی و اصلا متوجه نشده بودی که بدون آوردن کلامی بر زبان اون اونجا سبز شده
جون میدیم برای همسرمون که اینقدر هوامونو داره در حالیکه...
نکنه یادمون نمیاد صد بار مریض شدیم و یکی عین فرشته دور و برمون بود، اما یه روز هم وقتی مریض بود مثل فرشته! که چه عرض کنم، مثل فرزند هم دور و برش نبودیم؟
همین قدر بس نیست؟ ادامه نمیدم چون همه مون خوب اینا رو میدونیم...
مرد باشید، بیایید به مادرهامون محبت کنیم، اونقدری که لایقش هستند، می دونم هنوز ریاضی دان ها و دانشمندها نتونستند حساب کنند بی نهایت چقدره، اما بیاییم همون درنهایت توانمون بهشون محبت کنیم و براشون وقت بذاریم...
قدر زحمت مادر دونستن، مرد میخواد! مرد!
پ ن: خوبه همه مون میدونیم که دعای مادر هم که اولویت اول اجابت خداست.