سلام علیکم
اهه اهه...
پوووووفففففففف
اوه اوه، چه خبره اینجا!
چه گردوخاک نافرمی گرفته ینجا!
یکی از علایق من حرف زدنه و از اون بهتر و بیشتر، نوشتن، نوشتن هم بخاطر اینکه تنهایی، و زبان فکر تو میشه کیبردی که ترقترق صدا میده و حرفهات سیاه ت رو که ممکنه سیاه و سفید و رنگی باشه، روی صفحه سفید نوشته میشه.
اما از اون بهتر یه دکمه افقی درازه که خیلی راحت می تونی باهاش خطاهات و حتی فکرهات رو اصلاح کنی!
اما نمیدونم چرا مشغله هام باعث شده دور بشوم از نوشتن.
البته یک دوسالی کمتر نوشتم چون مشغله کاری م نوشتن در سایت وزین فرهنگ نیوز و سردبیری سرویس فرهنگی اجتماعی آن بود.. البته بهانه است!
بگذریم، ممممم از کجا بنویسم؟
به قول آن آقاهه بنویس از چیز ی که از غصه هامون کم بشه و اینا
بذارید از بالا و پایین هایی بنویسم که این روزها غرق در اون هستم، مشغله هایی که 24 ساعت زندگی من رو ناخواسته و خلاف علاقه و خواست من، تبدیل کرده به دو قسمت کار و خواب، اغراقه ولی رسما گاهی اینجوریه و این اصلا خوب نیست، این اصلا مورد پسند و همگام سلیقه من نیست.
اما از اون ورش، شکر خدا مشغله هایی هستند پر شور و هیجان که کمک میکنه خودم رو محک بزنم و زیر فشارهاشون یکم خودسازی کنم.
تغییر مکان کاری کمک کرده دامنه رفقای مومن و دوست داشتنی م زیاد و زیادتر بشه و نهایت سعی م رو می کنم تا منم برای اونها رفیق و همکار و خادم خوبی باشم.
امیدوارم بهمین سبک امداد الهی ای، قسمت های اصلی و حیاتی و اصل وجودی این حیات مادی یک مقدار به هدف غایی خودش نزدیک و همراستا بشه که این زندگی کجا و احتمالا آن زندگی که به واقع مرضی الهی است کجا.
امیدوارم یک مقداری بتوانم مدیریت زمان کنم و از علاقه هام، از تفکراتم، در همه ی دسته بندی های وبلاگ و همه دسته بندی های جدیدی که توی تفکرم بوجود آمده است بنویسم. شماهم دعا کنید برام.
لبخندتان ارزانی خانواده تان و بلعکس